[نشر قیچی بنا دارد در قالب چند مقالهی پیوسته، توضیحاتی مفصّل و مبسوط دربارهی «جنبش قیچی» ارائه دهد. نخستین مقاله به مسألهی تألیف در پروژهی قیچی اختصاص دارد.]
«جنبشِ قیچی» عنوانِ اوّلین پروژهی نشر قیچی در زمینهی ادبیات الکترونیک است که زمستان ۱۳۹۹ آغاز به کار کرد. کلمهی «جنبش» در اینجا بدواً به معنای «حرکت» است (مانند ترکیبِ «جنبشِ مولکولی») و اشاره به تولیداتِ خودکار و بیوقفهی ماشینِ قیچی دارد که در قالبِ صفحهی توییترِ «جنبش قیچی» منتشر میشوند. به عنوانِ یک پروژهی گروهی، کلمهی «جنبش» به بُعدی جمعی و اجتماعی نیز اشاره دارد (مانند ترکیبِ «جنبشِ کارگری»). از منظری دیگر، «جنبش قیچی» گفتوگوییست زنده و مستمر میان صدها شاعر و نویسندهی زن و مرد، شناس و ناشناس—هزار و یک شبی جدید در آغازِ قرنِ پانزدهم شمسی.
اساسِ کارِ جنبشِ قیچی، تولیدِ مُتونِ جدید است بر پایهی مُتونِ موجود در کتابخانهی بشر به زبان فارسی، از طریقِ دَر هَم ریختنِ این مُتون به کمکِ ابزارهای ماشینی و کامپیوتری. در مورد جزئیاتِ تکنیکی و کُد و الگوریتمِ ماشینِ قیچی و نحوهی کار آن، در مقالات بعدی توضیحات بیشتری ارائه خواهد شد. ماشینِ قیچی در پردازشِ مُتونِ ورودی (که پیشتر توسط اُپراتورها یا ویراستان انتخاب و تدوین شدهاند)، کلمات یا عباراتی که تکرار گشتهاند را شناسایی میکند. سپس، ماقبل و مابعدِ آن کلمه یا عبارت را جابهجا کرده و با این شیوه خروجیهای جدیدی میسازد.
برای مثال، نحوهی تولیدِ عبارتی که در ابتدای این متن از فصل بیستم نقل شده را توضیح میدهیم:
این خروجی بر اساسِ دو ورودیِ ساخته شده است.
ورودی یک (از حافظ):
ورودی دو (از کافکا، ترجمهی حداد):
همانطور که رنگها نشان میدهند، ماشینِ قیچی تکرارِ عبارتِ «از من» را یافته، سپس ماقبلِ آن را از ورودی یک و مابعدِ آن را از ورودی دو به یکدیگر چسبانده و عبارت جدیدی تولید کرده.
در مقالات بعدی این مکانیسم با مثالهای بیشتری توضیح داده خواهد شد.
پرسشی اینجا مطرح میشود. چه کسی تولیداتِ قیچی را نوشته است؟ نویسنده کیست؟ پاسخ به این پرسش سرراست نیست. اُپراتورها مُتونی را برگزیدهاند و به ماشین دادهاند؛ ماشین آنها را بُریده و از نو چیده. آیا میتوان گفت که ماشین نویسنده است و تولیدات تماماً محصولِ ماشین هستند؟ پاسخ قطعاً منفیست، چرا که از سویی انتخابِ متونِ اوّلیه توسط انسان (اُپراتور) انجام گرفته، و از سویی دیگر ماشینِ قیچی فاقد هوش است، به معنا و صرف و نحو حسّاس نیست، هیچ گونه یادگیری ندارد، و تنها به صورت مکانیکی و تصادفی عبارات را جابهجا میکند (و از همین رو تولیداتِ آن همیشه «بامعنا» یا از لحاظ دستوری «دُرُست» نیستند).
تولیداتِ ماشین، ترکیبی جدید از مُتونی هستند که پیشتر نوشته شدهاند—در مثال بالا پیشتر توسط کافکا و حافظ. آیا میتوان گفت که آن عبارت نوشتهی کافکا و حافظ (هر دو) است؟ یا نوشتهی شخصی سوّم به نامِ کافِظ (ترکیبِ کافکا و حافظ)؟ به نظر میرسد که ابداعِ نویسندهای با نامِ فرضیِ کافِظ و نسبت دادنِ عبارت به او امریست که به جهانِ خیال تعلّق دارد. منسوب نمودنِ عبارت به دو نویسندهی درگذشته از دو جغرافیا و تاریخِ متفاوت نیز امری غیرمنطقیست. پس آیا باید گفت که اُپراتورها نویسندهی این تولیدات هستند؟ اُپراتورهای قیچی امّا نه تنها ادّعا ندارند که نویسندهی این مُتونِ جدید هستند، بلکه تأکیدِ قوی دارند که نویسندهی آنها نیستند! با وجود اینکه مُتونِ ورودی را اُپراتورها انتخاب و تدوین میکنند، هیچکس (از جمله اُپراتورها) توییتهای جنبشِ قیچی یا همان خروجیهای ماشین را قبل از انتشار ندیده و نمیداند. در نهایت پاسخِ ما به پرسشِ «نویسنده کیست؟» این است: جنبشِ قیچی نویسندهی واحد یا یگانهای ندارد. مُتونِ جدید محصول همکاری یا همدستیِ گروهی از انسانها و ماشینِ قیچی هستند. این مُتون باید محصول ساعتها کارِ نویسندگان و ناشرانی پیش از ما، به علاوهی ساعتها کارِ اُپراتورها و ویراستارانِ جنبش و نشر قیچی به حساب بیایند.
تأملی بر تمایزِ «تألیف» و «تصنیف» در زبان فارسی، به صورتبندیِ دقیقتری از پروژهی قیچی کمک خواهد کرد. در فارسیِ معاصر، واژهی تألیف در معنایی خاص رایج شده است: «اسمِ مفعولِ تألیف یعنی تألیفشده مثل اینکه گوئیم این کتاب تألیفِ فلان است یعنی او آن را تألیف کردهاست». واژهی «تألیف» امّا، که مصدر است و از زبان عربی، گسترهی معناییِ بزرگتری دارد. در اینجا گزیدهای از این معانی را که با بحثِ حاضر مرتبطند از لغتنامهی دهخدا ذکر میکنیم:
۱. جمع کردن / جمع نمودن / جمع نمودن با ترتیب / سازواری دادن / فراهم آوردن / دو چیز یا چند چیز را با هم پیوستگی و ربط دادن / سازگاری دادن دو چیز یا بیشتر را بههم / تألیف چیزی را؛ پیوستگی دادن قسمتی از آن به قسمتی.
۲. تألیف بین کسان؛ ایجاد الفت دوستی میان آنان / تألیف بین دو تن؛ ایجاد دوستی میان آنان.
۳. تألیف کتاب؛ گرد آوردن مسائل آن / مُؤَلَّف / گرفتن مطالب و واقعات از کتب عدیده و در یک کتاب نوشتن / نوشتن کتابی که در آن از چند کتاب دیگر مطالب مختلفه را استخراج نموده جمع نمایند برخلاف تصنیف / گاهی تألیف که مصدر است به معنی اسم مفعول نیز میآید در این صورت کتابی باشد که در آن از چند کتب مطالب را جمع نموده باشند و این مستفاد است از کتب لغت و شروح / اسم مفعول تألیف یعنی تألیف شده مثل اینکه گوئیم این کتاب تألیف فلان است یعنی او آن را تألیف کرده است / ج، تآلیف. مجازاً در تداول فارسی بر کتاب یا دفتر مدون اطلاق شود / نکته ای راندهام که تألیفیست، قطعهای گفتهام که دیوانیست (مسعودسعد) / و خوانندهی این کتاب باید که وضع و غرضی که در جمع و تألیف آن بودهاست بشناسد (کلیله و دمنه).
۴. هزار کردن / تألیف اَلف. تکمیل آن. / تألیف اَلف؛ نوشتن آن.
۵. در اصطلاح عبارت است از قرار دادن اشیاء بسیار چنانکه بر آنها یک اسم اطلاق شود خواه میان اجزاء آن از لحاظ تقدم و تأخر نسبتی باشد یا نه.
۶. ترکیب خاصی از ادویهای که طبیبی دستور دهد.
۷. علم تألیف، علم موسیقی است و آن از اصول ریاضی و علمی است که در آن از احوال نغمهها بحث میشود. پس موضوع آن نغمهها است.
تغییراتِ پهنهی معناییِ واژهی «تألیف» بیشک به رواجِ واژهی «مؤلف» مربوط است. «مؤلف» به عنوانِ معادلِ author، به طور خاص در برگردانِ عبارتِ رولان بارت (مرگِ مؤلف)، در زبانِ نقدِ ادبی جاافتاده است. در فارسیِ معاصر، «تألیف» و «مؤلف» در مقابل «ترجمه» و «مترجم» قرار گرفتهاند: تألیف کرده یعنی خودش نوشته؛ ترجمه کرده یعنی از زبانِ دیگری برگردانده. قدیمتر، چنان که از معنای شمارهی ۳ (در بالا) برمیآید، «تألیف» در مقابلِ «تصنیف» تعریف میشده: «تألیف» کتابیست که گردآوری شده؛ «تصنیف»، به یادداشتِ مرحوم دهخدا، یعنی «کتابی را از خود نوشتن». و همینطور ذیل «مصنّف» در لغتنامهی دهخدا میخوانیم: «نويسندهٔ کتاب. نگارندهٔ جزوه و رساله و کتاب. معمولاً بين مصنف و مؤلف فرق گذارند بدين معنی که مصنف کسی را گويند که همه يا بيشتر مطالب و محتوای کتاب انديشهٔ خود او و به ابتکار خود اوست ولی مؤلف کسی است که همه يا بيشتر مطالب را از ديگران گرد آورد و گاهی نيز بين آن دو فرقی نگذارند چنانکه درگذشته نيز چنين بوده و سعدی در گلستان مصنف را با مؤلف، و تصنيف را با تأليف مترادف آوردهاست».
جنبشِ قیچی یک حرکتِ تألیفی است؛ امّا «تألیف» نه به معنای رایجِ امروزین، بلکه به آن هفت معنی که در بالا آمده. این هفت معنی را از آخر به اوّل خلاصهتر میبُریم: در آن از احوالِ نغمهها بحث میشود / ترکیب خاصی از ادویه / چنانکه بر آنها یک اسم اطلاق شود / هزار کردن / گرفتن مطالب و واقعات از کتب عدیده و در یک کتاب نوشتن / ایجادِ الفتِ دوستی میان آنان / دو چیز یا چند چیز را با هم پیوستگی و ربط دادن.
«جنبشِ قیچی» مرگِ مؤلّف نیست؛ تولّدِ مؤلّف است. تولّد مؤلّفی که نویسندهی خودمختارِ خودبنیادِ استاندارد نیست، بلکه گردآورنده است و سازواریدهنده. او با کمک ابزارهای نوینِ عصرِ حاضر، ایستاده بر شانههای سنّتهای گوناگونِ ادبیاتِ جهان—از کلیله و دمنه تا تزارا و بورخس—به سراغ کتابخانهی زبان فارسی رفته است تا گوشهای از آن را به شکلِ دیگری و به آفرینشی زیبا با شما به اشتراک بگذارد.